2 بهمن 91
اول از همه از کارهای جدید آترین بگم که از باباش یاد گرفته و میگه این شیه؟ برخ(برق)
یک کار جدید دیگش هم اینه که وای می ایسته پشت پنجره و میگه آقا آقااااا :)
دیشب هم خونه عمو محمد بودیم با عمو مصطفی اینها که رسما ایشون همه رو کچل کردن از بس گفت به بده به میخوام، به به بیده
هفته پیش باباش شیراز بود و ما از دوشنبه تا چهارشنبه رفتیم خونه مامی مشته اینها و آترین شب چون جاش عوض شده بود نمی خوابید و کلی اذیت کرد اما با مامان و بابا خیلی به ما خوش گذشت
جمعه 29 دی هم 3تایی رفتیم آتلیه(پیش سیاوش) و عکس گرفتیم
اینم 26 دی سال پیش که خونه آرشا نی نی پارتی بودیم
تولد 4 ماهگی آترین میکی موس
اینم عکسی که من دوستش دارم و آترین دیگه به کمک بالش میتونه بشینه
اولین شمال با دایی همایون و مامی مشته اینها
عشق پدر پسری
آخه این قیافست که تو داری؟؟؟؟؟؟
آترین جونم خیلی داری زودی بزرگ میشیا، دلم واسه همه روزهای با تو بودن تنگ میشه