سلامی دوباره
امروز دوشنبه 11 آبان 91 قرار آترین رو ببریم جشن کریسمس. دوستش کیانا هم میاد.
ساعت 5 تا 8 شب قراره ما با علی جون و پریسا بریم Happy Hause.
توی این هفته عمو هانی از کانادا اومده ایران و قراره گلناز و متین جون هم یه ماه دیگه بیان ایران.
شنبه شب عمو هانی اومد خونمون و آترین برای اولین بار گفت "عمو"
دیشب به آترین میگم "خداحافظ" جالبه! بای بای میکنه. (همه چی میفهمه)
جمه شبم خونه مامانی فرشته و بابایی جواد بودیم. خاله صبا از خارجه اومده بود ایران! (وای چقدر فک و فامیل خارجی و فرنگی داریما :-))
آترین یه هفته است مریضه، شبا پیش ما میخوابه. همه اش هم میچسب به مامانش و مامانش خیلی بد مبخوابه و گردن درد شده.
خلاصه بچه دار شدن داستان جالبیه. به نظرم وارد شدن به مرحله تازه ای از زندگیه.
بهر حال توصیه میکنم به زمانش این توفیق رو از دست ندین.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی