آترینآترین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

آترین

تو قونه(تو خونه)

1391/10/25 13:29
نویسنده : هلیا
1,843 بازدید
اشتراک گذاری

٢٥ دی 1391

سه شنبه 12 دی من و آترین رفتیم خونه مامی مشته اینها و خاله ناهید و ایمان هم اومدن و همایون هم زنگ زد و رایان رو آورد اونجا......... دیگه جای هیچ کی واقعا خالی نبود البته این رو هم بگم که فقط رایان و آترین شیطونی میکردن و دیگه غوغایی بود شب هم رها و همایون اینا اومدن

چهارشنبه خونه عمو محمد بودیم و مانی هم اومد(هدی و مهدی داشتند میرفتند دبی)  آترین هم یه عالمه با مانی بازی کرد و خندبد

پنجشنبه خونه پارسیا بودیم و همه به این نتیجه رسیدن که مامانی ترین بچه آترینه و من یه دقیقه رفتم دستشویی و همه رو کشت از بس که گفت مامانم مامانم :)

شب هم خونه روزبه غزاله بودیم که خیلی خوش گذشت و آترین هم هر کاری که خواست کرد و اینقدر بامزه میرقصید که خدا میدونست

جمعه هم شب رفتیم خونه مامانم اینا و اونجا آترین همش میخواست با oovoo صحبت کنه و تا میزارمش جلوی لب تاپ سزیع سرش رو بشور بشور میکنه و touch ur nose. بعدش هم رفت سراغ سنگهای شومینه و تا بابام اومد دعواش کنه گفت بابادون بابادون ادبدنتبتی و چند تا بوس بابام رو کرد و خودش رو زد به اون راه که خیلی بامزه بود و بابام بهش میگفت تو دیگه کی هستی

شنبه هم خونه عمو هانی بودیم و عمو هانی حسابی زحمت کشیده بود از مزه تا دسر و آترین هم اونجا حسابی بازی کرد

دیشب هم عمو مصطفی اینا خونمون بودن و خیلی دور هم خوش گذشت فقط جای مامان شهناز و بابا محمود آترین خالی بود و آترین هم همش میگفت تو قونه(تو خونه)

راستی از کارهای جدید آترین این که همش زیر تخت ماست و یکی دیگه هم این که میره دم کمد پاتختی من قایم میشه و هر چی صداش میکنیم جواب نمبده و پیش خودش میخنده

حیف که همه چی خیلی سریع میگذره

میدونم که دلم واسه این روزها خیلی تنگ میشه همونجور که واسه پارسالش تنگ میشه

٢٣ دی پارسال آترین اولین شمال عمرش رو رفت

این ٢٥ دی ٩٠ آترین گریه او

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد