آترینآترین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

آترین

4 خرداد 92

1392/3/4 17:28
نویسنده : هلیا
1,417 بازدید
اشتراک گذاری

الان چند روزه که تصمیم گرفتیم که آترین دیگه تو جاش بخوابه

٥شنبه خونه دوست بابک امیرحسین پوریوسفی بودیم و شب که اومدیم خونه آترین دوید رفت رو بالشت اتاقش خوابید. بعد هر دو دقیقه یکبار میومد تو اتاق ما و یه چیزی میگفت(چراغ اتاقها رو روشن گذاشته بودیم) و ما میگفتیم آترین سر رو بالشت خلاصه اینقدر رفت و اومد تا آخر سر تو اتاقش خوابش برد و عین آقاها تا صبح هم تو اتاقش خوابید.

دیروز خونه مامان اینا نهار بودیم و شب هم خونه محمد و شهرزاد. شب که اومدیم خونه دوباره آتی رفت سرش رو گذاشت رو بالشتش. ولی آخر سر من رو صدا کرد که مامانی من اینو خوام و بالشتش رو نشون داد که یعنی من بردارمش و تخت ما رو نشون داد که بزار اینجا. خلاصه اومد بین ما و تندی هم خوابید. بعدش گذاشتیم سر جاش تا صبح که گریه کرد و دیگه دلم نیومد و آوردمش بغلم و حسابی خوردمش خوشمزه رو.

آترین با دستکشهای فر: تا ما فر روشن میکردیم میدوید از تو کشو دستکشها رو دستش میکرد و کارش هم که مثلا تموم میشد دستکشها رو پرت میکرد تو کش و د بدووووووو

آترین لپ گلی قرقرو

آترین رو دو روز ما بردیم خانه بازی نزدیک مونشن گلادباخ: این روز اول

روز اول آترین تنهایی میترسید که از اینجا رد شه و به کمک باباش یا من رد میشد

اینم دفعه دوم:

اینم آتی قهرمان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مونا
4 خرداد 92 21:35
آتي لپ گلي عاشقتم
سوفیااا
5 خرداد 92 0:55
ای جووونم خوشمزه...
دستکشهاشوووووو خدا...
هزار تا بووس آتی لپ لپی
مامان هلی چقدر خوبه اینجارو تند تند آپ می کنی عالیههه دوستممم لذت می برم...
شاد شاد شاد باشین و سلامت


سوفیا جونم
ممنون که تو هم وبلاگ آترین رو میبینی
میبوسمت یه عالمه خانم گل

رویا
8 خرداد 92 9:31
جورابای آترین منو کشته ..خخخخ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد