۱ تیر ۹۲
۵شنبه مامی مشته اینا از مکه اومدن و دیگه ما هممون اونجا بودیم و تا بابک و همایون مامان اینها رو از فرودگاه آوردن دیگه ۲ نصف شب شده بود و شام خوردیم و تا هاله اینها رو رسوندیم و اومدیم خونه دیگه ۵ صبح شده بود
آترین هم که همش دنبال ماهان و عاشق ماهان
جمعه هم دوباره نهار و شام خونه مامان اینا بودیم و رها و آوا و خاله ناهید و افسانه هم بودن
به أتی که خیلی خوش گذشت و دنبال بجچه ها از این اتاق به اون اتاق
اتفاق مهم: آترین ۵شنبه موهاش رو کوتاه کرد و دوباره شد آترین موسیخ سیخی
۵شنبه هم با بابک و آتی رفتیم نهار بونن ظفر و ایشون آتیش سوزوندن و میگفت(بلند): آقا آقااااااااا سس خوام
آترین و ماهان
قرتی قرتی
عموفرید مهربون
تولد بابا بابک
آترین شیطون و بلا
آترین و کفشهای مامانش
این هم هنر عکاسی خود آترین جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی