۲۹ خرداد ۹۲
سلام سلام صد تا سلام
آترین عَشَل میخوره؛ آترین با گیتار آواز میخونه؛ خانم قانی میگه پسر مهربون کیه؟ میگه آشرینه؛ خودش یاد گرفته از یخچال آب بخوره(قدش میرسه و مخزن آب رو فشار میده)؛
شنبه آقای روحانی رییس جمهور شدن و با عما و جوجه رفتیم تو خیابونها و چون تو ترافیک موندیم شب اومدن پیش ما خوابیدن؛
یکشنبه خیلی من و بابک خسته بودیم و شام خوردیم و مثلا میخواستیم زود بخوابیم بابک که ساعت ۱۰ و نیم خوابید و آترین جون هم بغل من ۱ ساعتت و نیم مسواک زد و یکبند هم میگفت شَه(مامان شهناز) خوااااام مَه(بابا محمود) خوااااااام
سه شنبه هم فوتبال ایران برد و به جام جهانی صعود کرد و ما چون شنبه اصلا برامون درس عبرت نشده بود این دفعه با تجهیزات کامل(برف شادی و ....) رفتیم بیرون و طبق معمول تو ترافیک گیر کردیم و دوباره محمد و یاسی و نارا و مانلی شب اومدن خونه ما که خیلی خوش گذشت.
آترین هم تو ماشین اینقدر رقصید و میخواست دوتا انگشتش رو عین ما از پنجره بیرون کنه که بلد نبود چه شکلی و هی با اون دستش اون یکی ها رو میخوابوند
ماه خرداد: از اتفاقهای مهم این ماه: اول این که عمو فرید آترین از انگلیس اومد و آترین هم با این که خیلی وقت بود که ندیدتش حسابی عاشقش شد و کلی با هم بازی کردن؛ دیگه این که آتی خیلی تو این ماه استخر رفت(تو ایوون خونه با اون استخر کوچولوش) و کلی خوش گذروند؛ دیگه این که ایشون حسابی طوطی شدن مثلا الان تو تلویزیون گفت yum yum delicious آترین هم گفت نام نام دلیشوس
خونه محمد و شهرزاد
آترین با عشقش ماهانی(شبی که ماهان پیشمون خوابید)
ظهر روزی که افسانه جون اومد خونه ما اینقدر آترین با ماهان بازی کرد که بیهوش شد
مطب دکتر صفارزاده