من دیگه راه میرم
سلام
امروز 20 آبان 91 شنبه هست و آترین از نصف شب تب کردش و صبحی هم حسابی گریه کرد و بهش شربت دادم و خوابید
5شنبه مهمون داشتیم: هدی مهدی، یاسی محمد، غزاله و روزبه
جاتون خالی به قول غزاله سوسیس و سس مخصوص سرآشپز و اجاق! با دسر ماست
دیشب هم خونه شایا و علی بودیم که تولد شایا بود، آترین هم حسابی رقصید تا دلتون بخواد و همه رو عاشق خودش کرد و بغل همه میرفت و به همه دستور میداد، خیلی بامزه بود
پارسال همین موقع آترین 1ماه و 20 روزه ما شروع به آقون واقون کرده بوده :)))))
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی