15 تیر 92
سلام سلام
از کارهای بامزه آترین بگم
دیگه هر حرفی بهش میزنیم کامل میفهمه؛ هر وقت میزارمش و میرم جایی کار دارم قبلش براش توضیح میدم و میگم که میرم و کار دارم و میام خیلی قشنگ قبول میکنه و میاد دم در بای بای میبکنه؛ شبها میاد بین ما میخوابه اونم جوری که انگار ما رفتیم سر جای آقا خوابیدیم همچین من و بابک رو میزنه کنار و سرش رو میزاره رو بالشتمون حالا اون که یهو نصفه شب پاش میخوره تو سر و صورتمون بماند؛ هر کاری رو باید دیگه خودش انجام بده و یکبند میگه آشرین یعنی آترین انجام بده؛ شبها که میخواد بخوابه صد بار آب میخوره یعنی تا میگی لالا میگه آب خوااااااامممممممم تا کنارش دراز میکشی آبَ خوااامممممممممم؛
آترین و دایی همایون عزیزش:
وقتی که آترین ادای مامانش رو در میاره:
آخه این طرز بستنی خوردنه؟
سرزمین عجایب(تعطیلات ۱۴ و ۱۵ خرداد که قرار بود بریم یزو نرفتیم؛ قرار بود بریم تبریز و نرفتیم؛ قرار بود بریم کردان و نرفتیم؛ قرار بود......)