امروز اول مرداد 92
سلام به همه
توی تیرماه آترین خیلی کارهای بامزه جدید یادگرفته و انجام میده. مثلا" آش مامانشو خیلی دوست داره.
آخه مامان آترین هم این ماه از بس که آشپزیهای خوشمزه کرده که آدم یاد دستپخت مامان بزرگا میافته.
این سه تا عکس رو تقدیم میکنم به تمام دختر خانومایی که فکر میکنند خیلی خوشگلند:
و اما تولد عمو محمد که خونه آقای حسن ولی اینا دعوت بودیم و آترین سر "آشجیش" یعنی آتیش شمع، و فوت کردن اونا خیلی با مزه بود:
آترین در انتظار روشن شدن آتیش کیک:
آترین در حال تماشای شمعای کیک:
آترین در تلاش خاموش کردن آتیش از راه دور (مثل آتش نشانها):
و در نهایت تلاش آترین از نزدیک:
آقای حسن ولی بسیار مهربان و بچه دوست هستند و آترین از این، نهایت سواستفاده را داشت و به ایشون میگفت: "آقا، آقا، بیشین،" و ایشون و هل میداد و غش خنده.
آترین در رستوران شبهای شیراز:
آترین با رایان دوست شده و دیگه کمتر با هم دعوا میکنند:
آترین از بازی خسته شده و مثل شاهزاده ها لم داده: