آترینآترین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

آترین

۸ آبان ۹۲

1392/8/8 15:08
نویسنده : هلیا
1,797 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

دیشب رفتیم عروسی مهدی(پسرپسرعموم) که تو تالار بود. یعنی این آترین پدرسوخته به حدی آتیش سوزوند که خدا میدونه

یک لحظه سر جاش آروم و قرار نداشت و از این ور میرفت و از اون ور و منم یکبند به دنبالش؛ اصلا هم عین خیالش نبود که اینجا غریبه است و یک لحظه سرم رو میگردوندم میدیدم نیست و بدو به دنبالش. بغل هر کی هم میگفت بیا میرفت و منم از همین میترسیدم که یهو وسط اون شلوغی؛ یکی بغلش کنه و ببرتش

هر چی رایان چسبیده بود به سپیده و تکون نمیخورد؛ آترین واسه خودش میرفت که میرفت. باید این دو تا پسر خوشگل رو بریزیم تو چرخ گوشت والللللللللللههههههههههههههه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

سوفیاااا
9 آبان 92 17:00
چه پسر گلی با این موهای خوشتیپانه اش.. داره صف دخترا رو نگاه میکنه که کشته تیپ آقان و افتادن؟؟؟؟؟ خوب باشین و سلامت
مامان اریا
11 آبان 92 16:00
سلام هلیا جون چطوری خانمی از آترین چه خبر حالش چطوره چند وقت که عکس زیاد نمی زاری منتظر عکسهای جدیدتون هستم
Hodi
12 آبان 92 11:04
مامان آدرين
13 آبان 92 11:59
سلام دوست عزيزم خداي اين پسر خوشتيپ گوگولي رو براتون حفظ كنه و ساليان سال در زير سايه شما شاد و خندون زندگي كنه از ديدن عكساي قشنگش كلي لذت بردم و با اجازتون لينكتون كردم اگه دوست داشتيد به جوجه طلايي منم يه سري بزنيد.


ممنون مامان آدرین جون
خیلی لطف داری
امیدوارم که خدا گل خوشگل شما رو هم حفظ کنه و همیشه پشتیبان و نگهدارش باشه
مامان آدرين
13 آبان 92 12:00
ببخشيد در پيام قبلي يادم رفت آدرس بگذارم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد