آترینآترین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

آترین

آترین کوشولو

١٨ دی 1391 هفته پیش 3 شنبه من و آترین صبحانه رفتیم خونه مامان اینها و تا شب هم موندیم و با مامان اینا شب پاستا درست کردیم که خیلی چسبید 4شنبه هم با هانی و مامان اینا خونه دایی همایون بودیم و آترین هم اینقدر با دایی همایونش رقصید که نگو 5شنبه با عمو هانی رفتیم نهار نایب که خیلی چسبید و آترین هم کلی شیطونی کرد جمعه ما مهمون داشتیم عموهانی و محمدو مامان اینا و همایون اینا و هاله و هانا آتربن اینقدر قشنگ با هانا بازی کرد و هانا هم هر کاری میخواست با آترین میکرد و آترین هم هیچی نمی گفت و شب هم موقع خوابیدن فکر میکرد هنوز مهمونها هستن و نمی خوابید دیشب هم کیانا اینا اومدن خونمون و آترین و کیانا کلی هم رو بوس کردن و حسابی با هم باز...
18 دی 1391

نی نی خوشگل

سلام به همه امروز 11 دی 1390 هست و من الان تو نی نی سایت یکی از دوستهای گلم رو پیدا کردم که خیلی دوسش دارم و از وقتی این اتفاق افتاده نیشم تا بناگوشم بازه بازم که دارم این رو مینویسم آترین هنوز مریضه(ببینین الان چند هفته هست که دارم میگم مریضه) الان هم نشسته داره دودو میبینه و هر چند وقت یکبار میگه ددر تازگیها هم که عاشق فیلم بچه گی های خودش شده و همش میگه نی نی می خوام، نی نی خوشگل 5شنبه هم خونه عمو محمد بودیم و برادر یاسی و جیران جون از استرالیا اومده بودن و اونجا هم آترین رفته بود بغل رضا و پایین نمی اومد شنبه هم که عمو هانی اش اومد و کلی سوغاتی گرفت راستی 2شنبه هفته پیش هم بردیمش و پشت موهاش رو زدیم و فقط واسش یه دم گذاشتیم ...
11 دی 1391

سلامی دوباره

امروز دوشنبه 11 آبان 91 قرار آترین رو ببریم جشن کریسمس. دوستش کیانا هم میاد. ساعت 5 تا 8 شب قراره ما با علی جون و پریسا بریم Happy Hause. توی این هفته عمو هانی از کانادا اومده ایران و قراره گلناز و متین جون هم یه ماه دیگه بیان ایران. شنبه شب عمو هانی اومد خونمون و آترین برای اولین بار گفت "عمو" دیشب به آترین میگم "خداحافظ" جالبه! بای بای میکنه. (همه چی میفهمه) جمه شبم خونه مامانی فرشته و بابایی جواد بودیم. خاله صبا از خارجه اومده بود ایران! (وای چقدر فک و فامیل خارجی و فرنگی داریما :-)) آترین یه هفته است مریضه، شبا پیش ما میخوابه. همه اش هم میچسب به مامانش و مامانش خیلی بد مبخوابه و گردن درد شده. خلاصه بچه دار شدن داستان جالبیه...
11 دی 1391

شب یلدا هم گذشت

سلام امروز دوشنبه 4 آذر 91 هست اتفاقهایی که تو این هفته گذشته افتاده: به جای خانم داوری یک خانمی میاد به نام قانی که زن خوبیه و فعلا ازش راضیم چهارشنبه خونه عمو محمد و خاله یاسی دعوت بودیم که همایون اینا و دوستهای مرجان جون اینا بودن و آترین جون رو هم ما بردیم و اون وسط صدای ضبط رو هی زیاد میکرد و میخواست که برقصه و دیگه حدود نیم ساعت پوپک جون رو برده بود تو حموم و آب میگفت شب یلدا هم با دایی و خاله خونه مامی مشته اینا بودیم که پسرها آتیش سوزوندن و دیگه نزدیک بود ما رو محترمانه پرت کنن بیرون یکشنبه هم که آترین رو بردیم آرایشگاه کوکی فقط یه ذره موهاش رو زیادی کوتاه کرد واسش دیشب هم خونه مامانم اینا بودیم و رایان و آترین حسابی با هم ...
4 دی 1391

اولین برف 1391

امروز 27 آذر 91 هست و اولین برف امسال دیروز بارید که برف خیلی سنگینی هم بود چهارشنبه هفته پیش یعنی 22 خونه عمو محمد بودیم و آترین هم اون وسط اینقدر صحبت کرد و همه رو خندوند و به قول باباش کره ای صحبت میکنه پنج شنبه هم 3 تایی رفتیم ویلای رضا لواسانی و آترین هم اینقدر اونجا رقصید و همش تو بغل هانا دختر رضا بود همین شنبه هم بابا جراحی دندون داشت که شکر خدا به خوبی و خوشی تموم شد دیشب هم یعنی یک شنبه رفتیم دیدن خونه محمد و شهرزاد که آترین اونجا حسابی آتیش سوزوند و دیگه من و باباش که اینقدر دنبالش دویدیم هلاک شدیم راستی خبر ناراحت کننده این که خانم داوری این هفته نیومد و منم در به در دنبال پرستار واسه آترین هستم و خودم هم نمید...
27 آذر 1391

این شیه؟؟؟؟؟؟؟؟

امروز 20 آذر 91 هست و الان آترین با خانم داوری تو آشپزخونه هست و یک بند داره میپرسه این شیه؟ تو هقته ای که گذشت آترین خیلی کلمات جدید میتونه بگه: ماست مرسی هلیا و .... 5شنبه مهمون داشتیم هدی و نگین و سوگل و .... جاتون خالی خیلی خیلی خوش گذشت و آترین هم گلهایی رو که آورده بودیم تو همشون رو کند و بوسشون میکرد و همه هم عاشقش شده بودن جمعه هم که ما خونه مامان پارسیا دعوت داشتیم و آترین رو گداشتیم خونه مامانم اینا آترین هم اونجا همش گفته مامان بابا ددر و هر کی هم که زنگ در رو میزده میگفته هلیا!!!!! رفته بوده تو اتاق تاریک و از اونجا کاپشنش رو پیدا کرده و گفته ددر مامان :) منم که هنوز مشغول این پایان نامه ام هستم و امیدوارم که به زودی ...
20 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد