آترینآترین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

آترین

این شیه؟؟؟؟؟؟؟؟

امروز 20 آذر 91 هست و الان آترین با خانم داوری تو آشپزخونه هست و یک بند داره میپرسه این شیه؟ تو هقته ای که گذشت آترین خیلی کلمات جدید میتونه بگه: ماست مرسی هلیا و .... 5شنبه مهمون داشتیم هدی و نگین و سوگل و .... جاتون خالی خیلی خیلی خوش گذشت و آترین هم گلهایی رو که آورده بودیم تو همشون رو کند و بوسشون میکرد و همه هم عاشقش شده بودن جمعه هم که ما خونه مامان پارسیا دعوت داشتیم و آترین رو گداشتیم خونه مامانم اینا آترین هم اونجا همش گفته مامان بابا ددر و هر کی هم که زنگ در رو میزده میگفته هلیا!!!!! رفته بوده تو اتاق تاریک و از اونجا کاپشنش رو پیدا کرده و گفته ددر مامان :) منم که هنوز مشغول این پایان نامه ام هستم و امیدوارم که به زودی ...
20 آذر 1391

اولین نوشته بابای آترین

سلام امروز 15 آذره و من برای اولین باره که میتونم مطلب بنویسم. خیلی خوشحال و ممنونم که هلیا این سایت برای پسر گلمون ایجاد کرده. امروز 2 روزه که از نهمین سالگرد ازدواجمون میگذره و خیلی خدا رو شکر میکنم که با وجود پسرمون از هشتمین سالگردمون، زندگیمون بازم قشنگ و قشنگتر شده. عکس زیر اولین عکس و اولین باری که آترین رو دیدم واقعا لحظه بیادموندنی بود. ولی تو همین لحظه هم به فکر بهوش اومدن مامان آترین و سلامتیش بودم. دوستتون دارم. ...
15 آذر 1391

13 آذر 1391 نهمین سالگرد ازدواج مامان بابای آترین

سلام دیروز نهمین سالگرد ازدواج من و بابک بود. واسه بابک یه سورپرایز کوچیک درست کردم از عکسهای جشن های دو تایی و سالگردهای مختلفی که با هم گرفتیم آترین رو هم گذاشتیم خونه عمو محمد و خاله یاسمین و دو تایی رفتیم رستوران لوشاتو که خیلی خوب بود آترین هم اونجا اینقدر ددر ددر کرده بود که عموش اینها دلشون سوخته بود و آورده بودنش بیرون منم که حسابی درگیر پایان نامه ام هستم راستی آترین وقتی بهش چیزی میدیم و میگیم بفرمایید میگه مرسیییییییییییی دیگه حسابی هم راه میره و از تو سالن میره اتاق و اینور اونور همش هم طبقه بالا رو نشون میده و میگه مااااااااا هروقت هم که دارم پای کامپیوتر کار میکنم میاد پای من رو بوس میکنه که یعنی بغلم کن، از اون...
14 آذر 1391

6 آذر 91

امروز ٢شنبه هست و ما دیشب از یزد برگشتیم، واسه تاسوعا و عاشورا یزد بودیم: پلوپزی :) اولین بار بود که با هواپیما یزد میرفتیم و خونه هدی و مهدی مثل همیشه بهمون خوش گذشت و آترین هم بغل همه میرفت و به همه بوس میداد و حسابی دل همه رو برد.  
14 آذر 1391

تولد 14 ماهگی

سلام امروز تولد 14 ماهگی آترین هست کارهای جدید من توی این 1 ماه آخر: دیگه کامل راه میرم، بوس میکنم، 1 دندون جدید در آوردم، میگم: نه، نیست، آترین، و یه عالمه کارهای قشنگ دیگه پارسال این موقع واکسن دو ماهگی آترین رو زدیم که خیلی تجربه بدی بود و پسر گلمون یه عالمه گریه و تب کرد: اینم تولد 2 ماهگی آترین جون   ...
29 آبان 1391

من سرما خوردم :(((((

سلام به همگی امروز 24 آبان 91 هست و آترین یه چند روزی میشه که سرما خورده دیروز من خونه مامی مشته بودم و آترین رو صبح گذاشتم اونجا و با بابک رفتم پیش آقای اخویان واسه کارهای پایان نامه ام بماند که تازگیها آترین اولش از من جدانمیشه و حسابی گریه میکنه آخر شب هم که آقا مست کرده بود و هی از این سر خونه مامان اینا میرفت اون سر خونه و من و بابک هم به دنبالش که نیفته زمین :))))))) حالا یه سری عکس از پارسال 24 آبان که عمو برنا و خاله سیلوانا یه عالمه ازم عکاسی کردند، دست گلشون درد نکنه:   ...
24 آبان 1391

من دیگه راه میرم

سلام امروز 20 آبان 91 شنبه هست و آترین از نصف شب تب کردش و صبحی هم حسابی گریه کرد و بهش شربت دادم و خوابید 5شنبه مهمون داشتیم: هدی مهدی، یاسی محمد، غزاله و روزبه جاتون خالی به قول غزاله سوسیس و سس مخصوص سرآشپز و اجاق! با دسر ماست دیشب هم خونه شایا و علی بودیم که تولد شایا بود، آترین هم حسابی رقصید تا دلتون بخواد و همه رو عاشق خودش کرد و بغل همه میرفت و به همه دستور میداد، خیلی بامزه بود پارسال همین موقع آترین 1ماه و 20 روزه ما شروع به آقون واقون کرده بوده :))))) ...
20 آبان 1391

امروز که به بابام زنگ زدم

  سلام امروز ١٧ آبان ١٣٩١ اولین روزی که آترین خودش با تلفن به باباش زنگ زده!!!!!!!!!!!!!! امشب ما خونه عمو محمد و یاسی جون دعوت داریم و تولد یاسی جونه، جای همه خالییییی آترین هم قراره بره خونه خاله هاله و یه عالمه با هانا و ماهان بازی کنه و حسابی خوش بگذرونه راستی دیروز خونه کیانا بودیم اولین دوره از شروع ٢باره دوره ها جای همه خالی که به ما خیلی خوش گذشت. یه چیز جالب اونم این که آترین کیانا رو می خندوند :::)))))))))) از خوذش بامزه بازی در میاورد و کلی با هم خندیدند. خیلی بامزه بود حالا ببینیم پارسال چه خبر بوده: اولین برف :) !!!!!!!! پارسال این موقع برف اومده و الان این همه گرمه!!!!!!! ١٥ آبان خونه دایی همایون ...
17 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد