آترینآترین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

آترین

۳۱ شهریور ۹۲

سلام سلام ما اومدیم. من و آتی رفته بودیم پیش مامان شه و بابا مه و بعد یه هفته هم بابا بابک اومد پیشمون. جای همه خالی. به آترین که خیلی خیلی خوش گذشت و هر کاری هم که خواسنه انجام داده از نقاشی روی پارکت و در و دیوار خونه گرفته تا آب بازی با بابا مه و ..... این آقا پسر ما حسابی هم لوس شده به قول بابالی یه کلاس فشرده لوسی رفته. خبر دسته اول این که آتی داره خواهر یا برادردار میشه. ما خودمون هم هنوز تو شوکیم. البته من یه کوچولو به مشکل خوردم و معلوم نیست که چی پیش بیاد. حالا هر چی که خیر و صلاحه. خوب عکسها رو از مرداد ماه امسال ادامه میدم این از آبعلی که خیلی خوش گذشت و اینم آترین که خودش رو قاطی مارینا و آرنیکا میکرد و هر کاری اونا میک...
31 شهريور 1392

۶ شهریور ۹۲

این هم یه روز خوب تو مرداد ماه خونه خاله هاله هتل کادوس رشت جای همه خالیییییییییییی رشت اینم پسر زحمتکش من دختر دارا کجایین؟ اینم آتی قهرمان بعد از طی کشیدن ...
6 شهريور 1392

۴ شهریور ۹۲

سلام سلام خوب وارد ماه شهریور شدیم و این آتی خوشمزه ما هم وارد ماه تولدش شد. این رو بگم که تقریبا همه چی میگه: بله. خیلیییییییییی.مامی ددی. بیبی. کیس(اینها رو از بیبی انیشتن یاد گرفته) و دیگه جمله هم میسازه دیشب میخواستیم بیام خونه(آترین از سر کوچه میشناسه که داریم میریم خونه) بعد گفت که خونه نه؛ بابابابک هم ریموت پارکینگ رو داد بهش و گفت که در رو باز کنه. آترین هم سریع ریموت رو پشت سرش قایم کرد و گفت نیسششتتت :)))))))))) امروز صبح هم میگه مامان جون سملام(سلام) ...
4 شهريور 1392

۲۲ مرداد ۹۲

خوب میتونم بگم که این چند روز آتی حسابی حال کرد؛ چون هانا جونش پیششه یکشنبه با هانا جون و آترین رفتیم رستوران پستو برج آفتاب و بعدش هم پاساژ البرز و بستنی خوردیم؛ دوشنبه هم با متین و گلناز جون و هانا رفتیم کیدز لند شهرک غرب و اونجا هم آترین همه کارهای خونه رو کرد: اول یه عالمه اتو کرد و بعد هم دستگش دستش کرد و بدو رفت ظرفها رو ریخت تو سینک و به شستن؛ بعدش هم غذا درست کرد و ... که منم در مقام مادر شوهر گفتم خوش به حال زنش که اینقدر پسرم خونه داره خلاصه این که من اگر دختر داشتم معطل نمیکردم. بعدش هم رفتیم خونه گلناز اینا و نهار خوردیم و آترین و متین رفتن تو ایوون آب بازی و بعدشم حموم و .... و حسابی حسابی کیف کردن به حدی که آترین از ساع...
28 مرداد 1392

۲۷ مرداد ۹۲

خونه محمد و شهرزاد جون؛ خودش رفت یه کوسن آورد و گذاشت پشتش و برای اولین بار نشست به کارتون دیدن البته در حد ۵ دقیقه ها اینم نازک جون و آترین جون خونه مامی مشته اینم طرز خوابیدن ...
28 مرداد 1392

۲۶مرداد ۹۲

سلا به همگی ۵شنبه مهمون داشتیم: خانواده خودمون؛ خانواده خاله ناهید و بهروز جون جای همگی خیلی خوش گذشت و بچه ها حسابی بازی کردن و همه جا رو به هم ریختن؛ آترین هم که وسط بازیش تا صدار آهنگ میشنید؛ انگار که یه کار واجبی داره یهو میدوید و میومد وسط به رقصیدن و دست همه رو هم بلند میکرد که باهاشون برقصه دیشب هم عمو محمد و عو هانی اینا اومدن خونمون؛ آترین هم که همش منتظر متین بود و تا متین از اومد تو دوید دم در و متین رو بغل و بوس کرد و خلاصه کلی با هم و با عمو محمد بازی کردن و رقصیدن و خوش گذروندن و آخرش هم متین خوابید و آترین هم همش میگفت متین خوااااااااامممممممم  اینهم گیتاریست معروف آترین نمکی   ...
27 مرداد 1392

۲۰ مرداد ۹۲

سلام سلام این چند روز تعطیلی عید فطر بود(جمعه و شنبه) ما هم به صورات فشرده برنامه داشتیم ۵شنبه خونه متین جون که متین با یک لهجه ای آترین رو صدا میکرد که هممون مرده بودیم از خنده و کلی با هم بازی کردن جمعه نهار خونه مامی مشته اینا با هانا جون و ماهان جون که حسابی بازی کردن و خوش گذروندن جمعه شب هم خونه امیر و مریم هم که اونجا تا ساعت ۲و نیم(قابل توجه هدی جون) داشتیم مافیا بازی میکردیم و آترین جون هم بدون این که بخوابه بین ما قل میزد شنبه هم بابابابک رفت سر کار و ما با مامی مشت اینا بودیم و شب هم خونه عمو محمد اینم آترین جون تو کیدز کلاب باشگاه انقلاب که داره شیکمش رو آب میکنه ...
20 مرداد 1392

۱۶ مرداد ۹۲

خوب خوب خوب از اتفاقهای مهم این چند روز؛ رفتیم خونه خاله مونا جون و آترین هم هر کاری دلش خواست کرد و اولش خجالت میکشید اما بعدش بوس هم داد. راستی آترین الان همه اعضای بدنش رو میگه دوشنبه هم با متین و مانی رفتیم کیدزلند نیاورون و اونجا هم بچه ها کلی بازی کردن و آترین که قشنگ دستور میداد: مانی بدو بدو و خودش رفته بود نشسته بود بغل گلناز و نمیزاشت متین بیاد بغل من :) بعدش هم که اومدیم خونه و دیگه شب هم همه دور هم بودیم و خیلی خوش گذشت و آترین و میتن هم با هم کلی بازی کردن و با مانی رقصیدن و مانی کلی خندوندشون. به قول دایی همایون آترین یا تو کار خواستنه یا نخواستن؛ میخوام نخوام :)) کاخ نیاوران تیر ۹۲ ببینین شلوار...
16 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد