۱۲ مرداد ۹۲
جای همگی خالی این چند روز تعطیلی رو رفتیم ویلای شایا جون اینها آبعلی که خیلی خوش گذشت و از آترین بهتون بگم که امیر از دهنش نمیفتاد و همش امیر امیر میکرد صبحانه هم که کلا میرفت پیش مریم میشست و میگفت از این خوام از اون خوام و هی بهش میگفتم مامان بیا پیش من که میگفت نخوااااام؛ مریم هم که طفلی کلی بهش میرسید و وقتی میخواس غذا بزاره دهن مارینا(دخترش) آترین نمیزاشت و میگفت نهههههههههههه نخوااااااام خلاصه این که کلی با مارینا و آرنیکا بازی کرد و دنبالشون راه میرفت و میگفت دوست دوست(یعنی اینا دوستامن :))))) دیشب هم که پسرعموی خوشگلش از کانادا اومده بود و رفتیم پیش عموهانی و گلناز جون متین و آترین خیلی خیلی بامزه بودن و کلی با هم بازی میکر...
نویسنده :
هلیا
10:25